خبرگزاری حوزه | وقتی عبدالله از دنیا می رود و محمد صلی الله علیه و آله یتیم می شود، باید کسی باشد که در میان بت پرستان و مشرکان، موحدانه زندگی کرده باشد، بر آئین ابراهیم باشد و بعدها نیز به محمد صلی الله علیه و آله ایمان بیاورد.
باید بتواند برایش جانشینی شایسته تربیت کند تا در عرصه های گوناگون زندگی حامی او باشد و او را یاری کند.
باید بتواند پدرِ پسری باشد که شوهر مناسبی برای فاطمه سلام الله علیها باشد.
این سرپرست باید پدری داشته باشد که بنیانگذار سنتهای الهی باشد، شراب را بر خود حرام کند، طواف با بدن لخت را ممنوع کند، از خوردن گوشتهایی که به پای بتها ریخته می شد، نهی کند، وفای به نذر را عملی نیکو بشمارد، ازدواج با محارم را حرام بداند و مستجاب الدعوه باشد
باید امیرالحاج باشد و خرما و کشمش در آب زمزم بیندازد تا کام زائران تشنه کعبه را شیرین سیراب کند.
باید اهل صله رحم باشد، غم مردمان را رفع کند، مهربان باشد، بی منت ببخشد، اراده ای قوی، بیانی شیوا و بلیغ داشته باشد، قلبی نرم و دلی شجاع و صورتی زیبا داشته باشد تا مورد وثوق و احترام مردم باشد.
باید خودش هم مستجاب الدعوه باشد تا زمانی که آسمان بخل می کند به او متوسل شوند، تا خداوند به برکت دعای او درهای رحمتش را بر همگان بگشاید و به آسمان دستور دهد تا ببارد.
باید کسی باشد که "قسّامه" را تاسیس کند تا اسلام هم آن را امضا کند.
او باید در سپاه هوازن باشد تا طعم پیروزی در برابر کنانه را بچشند و از او بخواهند هرگز از این سپاه دور نگردد.
او تنها کسی است که محمد را می شناسد و می گوید: پسر برادرم مجد و شرفی بزرگ را در آینده درک خواهد کرد" و یا در قصیده اش بسراید: پدرم همه کتب آسمانی را خوانده بود و می گفت: از صلب من پیامبری خواهد بود که دوست دارم پیامبری اش را ببینم و به او ایمان بیاورم. پس هر کس از فرزندان من او را دریابد، به او ایمان بیاورد. و می گوید: مقام فرزند آمنه، محمد نبی، در پیش من از مقام فرزندانم والاتر است.
تنها اوست که می داند با وجود کثرت جمعیت و کمی مال، وجود محمد مایه برکت است و هرگاه او سر سفره پرجمعیت و کم غذایشان باشد همه سیر می شوند و حتی غذا اضافه می آید. از این رو تا محمد چیزی نمی خورد به کسی اجازه خوردن نمی داد.
او میداند که نباید دل یتیم را بشکند، آن هم یتیم عبدالله را. بنابراین وقتی از او تقاضا می کند که در سفر همراهی اش کند، نه تنها می پذیرد که با محمد بر یک مرکب می نشیند و او را از خود جدا نمی کند.
اوست که در مراسم خواستگاری برادرزاده اش از شرف و برتری خاندان محمد می گوید: سپاس خدایی را که ما را از نسل ابراهیم و فرزندان اسماعیل و معدن فضیلت و شرافت خانوادگی و از تبار قبیلهی مضر و خادمان خانهاش و سرپرستان حرمش قرار داد و برای ما خانهای که به زیارتش میآیند و حرمی که امن است قرار داد و ما را حاکمان بر این مردم قرار داد. برادرزادهام محمد بن عبد اللّه، در شرافت، بزرگواری، فضل و عقل با هیچ مردی مقایسه نمیشود جز آنکه بر او برتری مییابد، او اگر چه ثروتش کم است امّا مال، سایهی رفتنی، امری متغیر و عاریهای است که بازگردانده میشود. و محمد کسی است که خویشاوندیاش را با من میشناسید. او از خدیجه دختر خویلد خواستگاری کرده و به او مهریهای بخشیده که نقدش این مقدار و ماندهاش آن مقدار است، به خدا قسم که پس از این برای او خبری باعظمت و مقامی والا و بزرگ خواهد بود.
وقتی محمد برای تبلیغ دینش به سراغ عمویش عباس می رود، ضمن عذرخواهی عباس با این پاسخ مواجه می شود: به عمویت ابوطالب نزدیک شو، او بزرگترین عموهای توست، اگر یاری ات نکند، تنهایت نمی گذارد و تو را تسلیم دشمنان نمی کند. و ابوطالب تا این سخن را می شنود می گوید:
ای فرزند پدرم، بیرون آی که تو از شرفی والا و از قومی بلندمنزلت و از پدری بلندمرتبت هستی، به خدا قسم که هیچ زبانی با تو درشتی نکند جز آنکه زبانهایی آهنین بر او بلند خواهند شد و شمشیرهای گداختهای بر او چیره خواهند شد. و عرب در برابر تو ذلیل خواهد شد آنچنانکه گوسفندان در مقابل صاحبش ذلیل میشود. پدرم همهی کتابهای آسمانی را خوانده و میگفت از نسل من پیامبری خواهد بود که دوست میدارم در آن زمان باشم و به او ایمان آورم، پس هر کس از فرزندانم او را دریابد به او ایمان آورد.
و ابوطالب سومین ایمان آورنده به محمد صلی الله علیه و اله است.
و باید کسی باشد که محمد را حتی در حصر هم تنها نمی گذارد و در وقت جان دادن هم سفارش محمد صلی الله علیه و اله را می کند و آنها را به صله رحم، رها کردن ظلم و ستم، راستگویی و دیگر صفات نیک توصیه می کند.
و باید کسی باشد که حتی رحلتش سالی تلخ و جانگداز چون عام الحزن را برای محمد یادآور شود.
و او باید ابوطالب فرزند عبدالمطلب و پدر علی علیه السلام باشد. مردی که گرچه پیامبر نبود، اما یاوری خوب برای یاری پیامبر بود.
محمدرضا میرزائی اصفهانی